مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

مهرسا دختر رویاها

جا افتاده ها

خوشکل مامان یه عالمه عکس داری که دوس دارم برات بذارم ولی از بین اونا دوس داشتم اینا رو برات بذارم فکر کنم تو هم دوسشون داشته باشی.     اینجا مامان تصمیم گرفتم موهاتو یکم مرتب کنم که اولین بار  موهاتو کوتاه کردم. قربون اون نشستنت برم من.ببین چه نازم نشسته      آرایشگر کوچولوی مامانشه،قربونش برم     یه سینی بزرگ داریم اووردیش تو سالن (البته از ما خواستی که بیاریمش) رفتی نشستی توش و کلی کیف کردی           روز عاشورا 23 آبان نذری داشتیم که زحمتش افتاد گردن مامان جون و برامون پختن و بابایی زحمت کشیدن بردن برای م...
18 آذر 1392

تولد بابایی

اي تنها دليل رد كردن هر دليل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه ديوانه ي مهرباني تؤام…. اي بهترين چه خوب شد كه به دنيا آمدي و چه خوبتر شد كه دنياي من شدي پس براي من بمان و بدان كه تو تنها بهانه براي بودني تولدت مبارك   عزیزم یکشنبه ١٠ آذر تولد بابایی بود و ما شب قبلش براش تولد گرفتیم یه تولد سه نفره. بابا جونم تولدت مبارک مرسی از اینکه پیش مایی.                     ...
17 آذر 1392

باغ ارم

هفته پیش عمو بهادر اومد خونمون و موقع برگشت ما هم باهاش همسفر شدیم و رفتیم شیراز تا بابایی پنجشنبه بیاد دنبالمون. این سری هم شیراز رفتنمون خوب نشد آخه شما مریض شدی و اسهال استفراغ گرفتی،ولی خدارو شکر چون زود رفتیم دکتر جلوی استفراغت رو گرفتیم ولی تا وقتی که بابا بیاد حال شما خیلی بد بود،ولی وقتی بابا و عمو امین رو دیدی گل از گلت شکفت و حالت روبه راه شد. بابایی هم روز جمعه صبح مارو برد باغ ارم که واقعا دیدنی بود،درختا پاییز یه رنگ خیلی قشنگی به خودشون گرفته بودن و برگ ریزان قشنگی داشت و شما هم کلی با برگا حال میکردی و شیطون شده بودی چنتایی عکس از اونجا برات میذارم.   اول یه عکس از یه صحنه باغ بذارم برات لذت ببری.   ...
17 آذر 1392
1